{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
هنگام بارش باران سرت رارو به آسمان نگیرمن به بوسه های باران روی صورتت هم حسودی میکنم.
تـَـخــتـے ڪہ هـَـر شـَـبــ، تــنــهــا؛ بــا یــاנِ کــســے روش بــخوابـے، تـَـخــتـــ نـیسـ ــتــ… تــابــوتــه…
باران بیاید یا نیاید... تو باشی یا نباشی... خاطرت باشد یا نباشد... من خیس از یاد توام...""
بــــــــــاید کنار این آدم ها "عاقـــــلانه"زندگی کرد نه "عاشــــــقانه"
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت.......................................مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را !
تو خود بگو ! سرزمین نگاهت را روی کدامین گسل بنا کرده ای که اینگونه دلم با دیدنت میلرزد..................................
پاییز از حوالی حوصله ات که بگذرد من زرد میشوم و تا کفشهای رفتنت جفت میشود غریب میشوم و نیلوفراته دوستت دارم نه مثل مردمی که عشق را از روی غریزه نشخوار میکنند من درست مثل خودم هنوز و همیشه دوستت دارم
خـــداوند "ادم" را خـــلق کـــرد . . . و پـــس از آن "حـــوایی" برایـــش افـــرید. . . خواســـت همـــدمی داشـــته باشـــد. . . تا هـــر شـــب در آغـــوش او. . . عاشـــقانـــه جـــان دهـــد. . !
در چشم هایت جنگجویی مغول کمین کرده جرآت نمیکنم دوستت نداشته باشم . . .
دو خط موازی... حتی با فاصله ای اندک که میانشان باشد.... هرگز به هم نمیرسند...+ من و تو... حکایت همین دو خطیم... دو خط موازی....
شاهرگم قيد توست ....... بزنم ، ميميرم ............
دیگر دلم برایت تنگ نمیشود بهانه ات را هم نمیگیرد اصلا به من چه که دوستت دارم
دیگه نوبت تو خسته شی دنیا بشکنی این بار ایستادم تا اخرش با کفش اهنی
همیشه عاشق رنگهای شاد بودم ولی با دیدن چشمانت سیاهی زیباترین رنگ روزگارم شد...
همه میخان اونی باشی ک خیالشون میخاد من دیگه داره از این بازیه سیرک بدم میاد..........
نرو خیال رفتن تو داره قلبم و آتیش میزنه آخ بمون به خدا دیدن چشم تو آروم قلبم منه عشق تو رو عشق تو رو به یه دنیا نمیدم
هنگام بارش باران سرت رارو به آسمان نگیرمن به بوسه های باران روی صورتت هم حسودی میکنم.
تـَـخــتـے ڪہ هـَـر شـَـبــ، تــنــهــا؛ بــا یــاנِ کــســے روش بــخوابـے، تـَـخــتـــ نـیسـ ــتــ… تــابــوتــه…
باران بیاید یا نیاید... تو باشی یا نباشی... خاطرت باشد یا نباشد... من خیس از یاد توام...""
بــــــــــاید کنار این آدم ها "عاقـــــلانه"زندگی کرد نه "عاشــــــقانه"
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت.......................................مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را !
تو خود بگو ! سرزمین نگاهت را روی کدامین گسل بنا کرده ای که اینگونه دلم با دیدنت میلرزد..................................
پاییز از حوالی حوصله ات که بگذرد من زرد میشوم و تا کفشهای رفتنت جفت میشود غریب میشوم و نیلوفراته دوستت دارم نه مثل مردمی که عشق را از روی غریزه نشخوار میکنند من درست مثل خودم هنوز و همیشه دوستت دارم
خـــداوند "ادم" را خـــلق کـــرد . . . و پـــس از آن "حـــوایی" برایـــش افـــرید. . . خواســـت همـــدمی داشـــته باشـــد. . . تا هـــر شـــب در آغـــوش او. . . عاشـــقانـــه جـــان دهـــد. . !
در چشم هایت جنگجویی مغول کمین کرده جرآت نمیکنم دوستت نداشته باشم . . .
دو خط موازی... حتی با فاصله ای اندک که میانشان باشد.... هرگز به هم نمیرسند...+ من و تو... حکایت همین دو خطیم... دو خط موازی....
شاهرگم قيد توست ....... بزنم ، ميميرم ............
دیگر دلم برایت تنگ نمیشود بهانه ات را هم نمیگیرد اصلا به من چه که دوستت دارم
دیگه نوبت تو خسته شی دنیا بشکنی این بار ایستادم تا اخرش با کفش اهنی
همیشه عاشق رنگهای شاد بودم ولی با دیدن چشمانت سیاهی زیباترین رنگ روزگارم شد...
همه میخان اونی باشی ک خیالشون میخاد من دیگه داره از این بازیه سیرک بدم میاد..........
نرو خیال رفتن تو داره قلبم و آتیش میزنه آخ بمون به خدا دیدن چشم تو آروم قلبم منه عشق تو رو عشق تو رو به یه دنیا نمیدم
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}